ایستگاه دهم: با آیه: (شَهْرُ رَمَضَانَ الذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ) 

از ابن مسعود -رضی الله عنه - روایت شده که نبی اکرم -صلّى الله علیه وسلّم- فرمود: «من قرأ حرفًا من کتاب الله فله به حسنة، والحسنة بعشر أمثال‌ها، لا أقول الم حرف، ولکن: ألف حرف، ولام حرف، ومیم حرف». (ترمذی: حسن صحیح غریب) 

هر کس حرفی از کتاب خدا را بخواند برای او حسنه‌ای است و هر حسنه به ده برابر پاداش داده می‌شود. نمی‌گویم «الم» حرفی است بلکه ألف یک حرف و ل یک حرف و میم یک حرف است. 

و أبی أمامة -رضی الله عنه - از پیامبر -صلّى الله علیه وسلّم- روایت کرده است که: «اقرؤا القرآن، فإنه یأتی یوم القیامة شفیعًا لأصحابه». (مسلم) 

قرآن بخوانید که در قیامت قرآن برای خوانندگانش شفاعت می‌کند. 

وعائشة -رضی الله عنه -ا - از نبی -صلّى الله علیه وسلّم- نقل کرده که فرمود: «الماهر بالقرآن مع السفرة الکرام البررة، والذی یقرأ القرآن ویتتعتع فیه وهو علیه شاق له أجران». (بخاری و مسلم) 

کسی که در تلاوت قرآن روان و ماهر است همراه نویسندگان بزرگوار و نیکوکار است و کسی که قرآن می‌خواند و در خواندنش روان نیست و برایش سخت است دو اجر دارد. 

و خداوند به تلاوت کتابش دستور داده و بیان داشته است که این روش صالحان راستین است، و فرموده: (إِنَّ الذَّیِنَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللهِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرََّا وَعَلانِیَة ًیَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ، لِیُوَفیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِه إنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ) [فاطر: ۲۹، ۳۰]. 

کسانی که کتاب خدا را تلاوت کرده و نماز را برپا داشته و پنهان و پیدا از آنچه به آن‌ها داده‌ایم انفاق می‌کنند به تجارتی امیدوارند که در آن زیان نمی‌کنند جزایشان را کامل به آن‌ها می‌دهیم و از فضل خود برای آنان می‌افزاییم همانا خداوند بخشاینده و. سپاسگذار است. 

قرائت قرآن تجارتی است که در آن زیانی نیست و این مسئله برای همیشه و هر ماه و روزی است اما در رمضان شأنی بالا‌تر دارد و موکد است که پیامبر صلی الله و علیه و سلم در رمضان بیشتر به قرآن می‌پرداخت. و این بخاطر دلایلی چند است از جمله: 

 

سبب اول: آغاز نزول قرآن در رمضان بوده است و شبی که جبریل بر پیامبر صلی الله و علیه و سلم نازل شد و این آیات را آورد: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِکَ الَّذی خَلَقْ، خَلَقَ الإنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُکَ الأَکْرَمُ، الذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ) [العلق: ۱- ۴] در این ماه بوده است. و داستان نزول جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلی الله و علیه و سلم در صحیحین از عایشه رضی الله عن‌ها نقل شده است که می‌گوید: «اولین چیزی که از وحی بر پیامبر صلی الله و علیه و سلم آغاز شد رویای صادقه بود او رویایی نمی‌دید مگر اینکه به روشنی صبح بود، سپس به خلوت گزینی میل نمود و در غار حرا خلوت می‌گزید و در آن قبل از اینکه به خانه بازگردد شبهای متعدد به تفکر مشغول می‌شد و برای آن توشه بر می‌داشت سپس به نزد خدیجه باز می‌گشت و دوباره توشه بر می‌داشت و به غار می‌رفت تا اینکه وقتی که در غار حرا بود فرشته‌ای آمد و گفت بخوان، فرمود خواندن نمی‌دانم، فرمود پس مرا در بغل گرفت و فشرد تا اینکه بر من فشار آمد و‌‌ رهایم کرد و گفت بخوان گفتم خواندن نمی‌دانم پس دوباره مرا در آغوش گرفت و فشرد چنانکه به من فشار آمد پس‌‌ رهایم کرد و گفت بخوان گفتم خواندن نمی‌دانم پس سومین بار مرا بغل نمود و‌‌ رها کرد و گفت:» اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِکَ الَّذی خَلَقْ، خَلَقَ الإنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُکَ الأَکْرَمُ «. 

 پیامبر صلی الله و علیه و سلم در حالی که دلش لرزان بود به خانه بازگشت و به نزد خدیجه رفت و گفت مرا بپیچید مرا بپیچید. پس بر او چیزی پیچیدند تا اینکه هیجانش فرو کاست و با خدیجه سخن گفته ماجرا را بازگفت و فرمود بر خودم ترسیدم خدیجه به او گفت: هرگز خداوند تو را خوار نمی‌کند تو صله رحم بجا می‌آوری، و یتیمان را تیمار می‌کنی و به نیازمندان کمک می‌کنی و می‌ه‌مان را گرامی می‌داری و در مصیبت‌ها یاری می‌رسانی. 

خدیجه او را به نزد ورقة بن نوفل بن أسد بن عبدالعزی، که پسر عموی خدیجه بود برد او در جاهلیت نصرانی شده بود و می‌توانست به زبان عبری بنویسد و از انجیل آنچه که خدا خواسته بود به عبرانی نوشته بود و او پیرمردی بود که نابینا گشته بود. خدیجه به او گفت:‌ای پسرعمو گوش کن برادرزاده‌ات چه می‌گوید. ورقة پرسید برادرزاده چه دیده‌ای؟ رسول خدا صلی الله و علیه و سلم ماجرا را باز گفت. ورقة گفت این ناموس (جبرئیل) است که بر موسی نیز نازل شده بود‌ای کاش جوان بودم کاش زنده باشم هنگامی که قومت تو را بیرون کنند. رسول الله صلی الله علیه و سلم پرسید آیا آن‌ها مرا اخراج می‌کنند؟ گفت آری، کسی به مانند آنچه آوردی نیامده مگر اینکه او را اخراج نموده باشند و اگر آن روز زنده باشم تو را با تمام توان یاری می‌کنم. چندی نگذشت که ورقة وفات نمود و وحی تاخیر کرد.». (بخاری و مسلم) 

این حادثه در رمضان رخ داده است، ابن اسحاق چنین ذکر کرده و ابن جوزی در کتابش «زاد المسیر فی علم التفسیر» در تفسیر آیه {شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذی أُنْزِلَ فِیهِ القُرْءَان ُ} [البقرة: ۱۸۵] از أبو سلیمان الدمشقی چنین نقل کرده است. یعنی که ابتدای نزولش در رمضان بوده است. 

و احتمال دارد معنی آیه (إنَّا أَنزَلْناهُ فی لَیْلَةٍٍ مُبَارَکَةٍِ إنَّا کُنَّا مُنْذِِرِینَ) [الدخان: ۳]، و آیه (إنَّا أَنزَلْناهُ فی لیلة القَدْرِ) [القدر: ۱] تا آخر سوره نیز همین باشد زیرا لیلة القدر در رمضان است. 

 

سبب دوم: در رمضان قرآن از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شده است همانگونه که از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده و سلف صالح گفته‌اند که قرآن در شب قدر در رمضان از لوح محفوظ جدا شده و به بیت العزة در آسمان دنیا فرود آمده و سپس به تدریج بر حسب وقایع و رویداد‌ها بر پیامبر صلی الله علیه و سلم نازل می‌شده است که درباره اسباب نزول آیات، معروف است. 

و این معنی از جمعی از اصحاب مانند واثلة بن الأسقع و عایشه رضی الله عنهما نقل شده و بصورت مرفوع و موقوف از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده است. 

 و از حسن بن علی رضی الله عنهما نقل شده زمانی که پدرش در رمضان سال ۴۰ هجری کشته شده بود برخاست و برای مردم سخن گفت و فرمود: «شما مردی را در شبی کشتید که قرآن بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شد و عیسی به آسمان برده شد و یوشع بن نون در آن کشته شد و... 

و از سلف صالح آثار بسیاری در این خصوص است که خلاصه همه آن‌ها این است که قرآن در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شد و این مسئله در رمضان بود. 

 

سبب سوم: جبرئیل هر شب رمضان به نزد پیامبر صلی الله و علیه و سلم می‌آمد و قرآن را با او مدارسه می‌نمود. در صحیحین از ابن عباس -رضی الله عنه -ما آمده که:» کان رسول الله -صلّى الله علیه وسلّم- أجود الناس، وکان أجود ما یکون فی رمضان حین یلقاه جبریل، وکان یلقاه فی کل لیلة من رمضان فیدارسه القرآن، فلَرسول الله -صلّى الله علیه وسلّم- أجود بالخیر من الریح المرسلة «. 

پیامبر صلی الله و علیه و سلم سخاوتمند‌ترین مردم بود و هنگامی که در رمضان جبرئیل را ملاقات می‌نمود سخاوتمند‌تر می‌شد، و جبرئیل در رمضان هر شب با او ملاقات می‌نمود و قرآن را مدارسه می‌کردند در این مواقع پیامبر صلی الله علیه و سلم چون باد وزان بخشش می‌کرد. 

و در سالی که پیامبر صلی الله علیه و سلم وفات یافت جبرئیل دوبار قرآن را بر پیامبر عرضه کرد. (بخاری و مسلم از حدیث عایشه -رضی الله عنه -ا -). 

لذا رمضان در هر سال برای دوره کردن قرآن بین جبرئیل و پیامبر صلی الله و علیه و سلم اختصاص داشت و هر رمضان آنچه از قرآنکه تا آنوقت نازل شده بود مراجعه می‌شد و رسول الله صلی الله و علیه و سلم می‌خواند و جبرئیل گوش می‌داد و در خلال آن خداوند هر چه را می‌خواست نسخ می‌نمود و هر چه را اراده می‌کرد باقی می‌گذاشت: (یَمْحُو اللهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الکِتابِ) [الرعد: ۳۹]. خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد باقی می‌گذارد و‌ام الکتاب در نزد اوست. و همچنین شرح معانی قرآن بیان می‌شد و بین جبرئیل و پیامبر صلی الله علیه و سلم مدارسه می‌شد. 

 

و اهل علم از آن برداشت کرده‌اند که ختم قرآن در رمضان جایز است زیرا جبرئیل و پیامبر علیهما الصلوات و سلام در هر رمضان آنچه را از قرآن نازل شده بود ختم می‌کردند و در سال آخر همانگونه که گفته شد دوبار ختم شد یک بار از جانب جبرئیل مدارسه شد و بار دیگر از جانب پیامبر صلی الله علیه و سلم به جبرئیل عرضه شد. لذا مستحب است که مسلمان قرآن را یک دور کامل یا بیشتر در رمضان بخواند، بلکه سنت است که در هر ماه یکبار ختم شود و و اگر توانست هر هفته و اگر باز هم توانایی بیشتر داشت هر سه روز یک ختم انجام دهد و این‌ها از پیامبر صلی الله علیه و سلم به صحت رسیده است. (بخاری و مسلم). برای همین گذشتگان صالح بخش بزرگی از وقت خود را برای خواندن قرآن گذاشته‌اند، و حتی ابن شهاب زهری رحمه الله گفته: وقتی رمضان شد بایستی بسیار قرائت قرآن نمود و دیگران را غذا داد. 

و امام مالک رحمه الله وقتی که رمضان می‌شد خواندن حدیث را ترک گفته و فقط از روی مصحف، قرآن می‌خواند. 

بنابراین در رمضان قرآن از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شده و ابتدای نزولش بر پیامبر صلی الله علیه و سلم در رمضان بوده و در این ماه نیز آن را با جبرئیل مدارسه می‌نمود و بخاطر تمام این دلایل همانگونه که پیامبر صلی الله و علیه و سلم و گذشتگان صالح بعد از او عمل می‌نمودند مسلمان باید در این ماه عنایت و توجه بیشتری نسبت به قرآن داشته باشد. 

 

در خصوص عنایت بیشتر به قرآن بایستی به ملاحظاتی چند اشاره نمایم: 

 

ملاحظه اول: برخی می‌پندارند خود ختم قرآن هدف است برای همین آن را با سرعت، مانند شعر می‌خوانند و نه تفکری و نه تدبری و نه خشوعی و نه رقت قلبی در آن نیست و به معانی آن توجه نمی‌نمایند بلکه تمام سعی آن‌ها بر این است تا هر چه سریع‌تر به آخر سوره یا جزء و یا قرآن برسند. 

بدون شک قرآن برای این نازل نشده و الله متعال در همین کتاب کریم می‌فرماید: (کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا ءَایَتِـهِ) [ص: ۲۹]، کتاب مبارکی است که آن را بر تو نازل کرده‌ایم تا در آیات آن تدبر کنید. وفرموده است: (وَرَتّلِ القُرْآنَ تَرْتیِلاً) [المزمل: ۴]، و قر آن را با ادای صحیح حروف و توجه به مفاهیم آن بخوان. و باز فرموده: (فَبِأیّ حَدیث بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ) [الأعراف: ۱۸۵، المرسلات: ۵۰]. بعد از قرآن دیگر با چه سخنی ایمان می‌آورند؟ و در آیه دیگری می‌فرماید: (فَبِأیِ حَدِیث بَعْدَ اللهِ وَءَایاتِهِ یُؤْمِنُونَ) [الجاثیة: ۶] پس از خداوند و آیات او دیگر به چه سخنی ایمان می‌آورند؟ 

درست نیست وقتی که بشنویم که برخی از سلف هر روز یا هر دو روز قرآن را ختم می‌کردند ما نیز دچار حماسه بشویم و بگوییم از آنان پیروی می‌کنیم و سپس قرآن را هذیان وار بخوانیم بدون هیچ توجهی به معانی آن و بدون تدبر و رعایت احکام تجوید و مخارج حروف فقط به ختم کردن آن بپردازیم. اینکه بنده‌ای یک جزء یا یک حزب و یا سوره را با تفکر و تدبر بخواند بهتر از آن است که قرآن را یک دور کامل ختم نماید بدون آنکه از آن چیزی بفهمد. 

در کتاب الموطأ از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما ثابت است که ایشان در یادگیری سوره بقره هشت سال وقت صرف نمود. آیا ابن عمر رصی الله عنهما برای حفظ سوره به هشت سال نیاز داشت؟ هرگز! کودکان هم کل قرآن را در یک یا دو سال حفظ می‌کنند، اما ایشان هشت سال برای سوره بقره وقت صرف کرد تا آن را حفظ کند، معانی آن را یاد بگیرد احکام آن، ناسخ و منسوخ و خاص و عام آن را دریابد و در دستوراتی که در آن آمده تامل و اندیشه نماید و... برای همین در حفظ و فهم آن این مدت طولانی را صرف کرد. 

 

ملاحظه دوم: در برخی کشور‌ها و مناطق قرائت قرآن به شکلهایی عادت و رسم شده است. مثلا در برخی مناطق مصر در گذشته رسمی بود بنام «مساهر» که شاید الان دیگر نباشد. در این رسم مردم پس از نماز تراویح تا سحر در منزل یکی از اعیان و ثروتمندان گرد می‌آمدند و او به قاری قرآنی پول می‌داد تا برایشان قرآن بخواند و او می‌خواند و مردم در هر آیه‌ای الله الله می‌کردند یا می‌گفتند الله یکرمک، ربنا یکرمک خداوند تو را ارجمند گرداند. 

تردیدی نیست که این روش از چند جهت مخالف هدایت نبوی است از جمله: 

نخست: اینکه خواندن قرآن برای دستمزد اصلی ندارد و اگر نیت دستمزد باشد اصلا نزد خداوند ثوابی ندارد. 

دوم: اینگونه تجمع مردم فایده‌ای نمی‌رساند و اگر شخصی تنها قرائت کند تا در آن اندیشه کرده معانی آن را درک کرده و دلش نرم شود بهتر از این است که با ضجه و فریاد و ناله جمع شوند رسول صلی الله علیه و سلم فرموده از هفت گروهی که خداوند در سایه عرش خویش جای می‌دهد روزی که سایه‌ای غیر از سایه عرش او وجود ندارد یکی کسی است که خدا را در تنهایی یاد می‌کند و چشمش از اشک پر می‌شود» رجل ذکر الله خالیاَ، ففاضت عیناه «. (بخاری و مسلم) 

سوم: صدا بلند کردن در هنگام قرائت قرآن از ویژگیهای مومنین نیست. بلکه منکری است که جایز نیست، زیرا با بی‌ادبی نسبت به کلام خدا همراه است، و پیامبر صلی الله علیه و سلم و یارانش رضوان الله علیهم چنین نمی‌کردند و هدایت آنحضرت صلی الله علیه و سلم درباره قرآن حسن ادب می‌باشد از جمله در صحیحین از ابن مسعود رضی الله عنه آمده که گفت:» قال رسول الله -صلّى الله علیه وسلّم-: اقرأ علیَّ. قال: قلت: أقرأُ علیک، وعلیک أُنزِلَ؟ قال: إنی أشتهی أن أسمعه من غیری. قال: فقرأت (النساء)، حتى إذا بلغت: (فَکَیْفَ إذَا جئْنَا مِن کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَجِئنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاءِ شَهِیدًا) [النساء: ۴۱]. قال لی: کُفّ أو أمْسِکْ. فرأیت عینیه تذرفان «رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: برایم قرآن بخوان گفتم: بر شما بخوانم در حالیکه بر شما نازل شده است؟ فرمود: میل دارم آن را از دیگری گوش کنم گفت من سوره نساء را خواندم تا به آیه (۴۱ سوره نساء) رسیدم که» چگونه خواهد بود بدان‌گاه که از هر ملتی گواهی بیاوریم و تو را بر اینان شاهد بیاوریم؟ «به من فرمود: کافی است یا بس است و دیدم چشمانش اشکبار است. 

این‌‌ همان خشوع و تاثر و عبرتی است که باید باشد و این ادب لازم با قرآن است پس درود و سلام خداوند بر آموزگاری باد که نیکویی را به انسان‌ها آموخت. 

 

ملاحظه سوم: درباره چیزی است که به آن «ختمة» می‌گویند و منظورشان قرائت قرآن در تراویح و نماز شب است و سپس دعای معروف در هنگام اتمام قرآن کریم را می‌خوانند. 

مردم در این باره دو گروه مخالف و یک دسته وسطی هستند: برخی می‌گویند این بدعتی است و تفکیکی قائل نمی‌شوند. و برخی می‌گویند سنت است و به آن عمل می‌کنند و هیچ تفصیلی نمی‌پذیرند. 

اما آنچه من بدان معتقدم این است که بایستی این مسئله قدری مفصل‌تر بیان شود بدین صورت که: 

اولاً: اتمام قرآن کریم در تراویح و قیام اللیل همانگونه که قبلا گفته شد جایز است. 

ثانیاً: دعا در هنگام ختم قرآن نیز ثابت است همانگونه که از جابر رضی الله عنه ثابت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: اقرؤا القرآن، وابتغوا به الله من قبل أن یأتی قوم یقیمونه إقامة القِدْح، یتعجلونه ولا یتأجلونه». (أحمد، ابوداود، أبویعلی و بیهقی و ألبانی آن را حسن دانسته) 

قرآن بخوانید قبل از آنکه قومی بیایند آن را چون تیر نتراشیده بکار برند و درباره‌اش شتاب کنند و صبر نکنند یعنی اینکه در ادای آن الفاظ و کلمات را خوب ادا کنند و در مخارج و صفات حروف آن تکلف نمایند و در گرفتن اجر و پاداش قرائت عجله کنند و صبر نکنند. 

و از حدیث عمران بن حصین -رضی الله عنه - که أحمد و طبرانی آورده‌اند: «من قرأ القرآن فلیسأل الله به...» هر کس قرآن خواند از خداوند به خاطر آن طلب نماید... 

ودر سنن دارمی با سند خوب درباره أنس بن مالک -رضی الله عنه - روایت شده که ایشان هرگاه قرآن کریم را ختم می‌نمود خانواده‌اش را گرد می‌آورد و دعا می‌کرد. 

 لذا دعا کردن در هنگام ختم قرآنجایز است. 

ثالثاً: این دعا یعنی دعای ختم قرآن اگر در نماز خوانده شود بایستی در نماز و‌تر باشد چه در تراویح ختم شود و چه در قیام اللیل، زیرا نماز و‌تر است که شرعاً محل دعا است و رسول الله صلی الله علیه و سلم در و‌تر قنوت (دعا) می‌خواند و با سند حسن در ترمذی آمده که به حسن رضی الله عنه آموخت که در و‌تر این دعا رابخواند: «اللهم اهدنی فیمن هدیت، وعافنی فیمن عافیت، وتولَّنی فیمن تولیت، وبارک لی فیما أعطیت، وقنی شر ما قضیت، فإنک تقضی ولا یُقضى علیک، وإنه لا یذِلُّ من والیت، تبارکت ربنا وتعالیت». 

لذا سنت است که دعا در نماز و‌تر خوانده شود حال قبل از رکوع یا بعد از رکوع دعا شود هر دو درست است و ثابت شده و بیشتر دعا بعد از رکوع بوده است. (در بخاری و مسلم) 

رابعاً: می‌توان دعای ختم قرآن را طولانی‌تر نمود و دعاهایی را که با قرآن ارتباط دارد افزود مانند آنچه که برخی پیشنمازان می‌گویند: اللهم انفعنا وارفعنا بالقرآن العظیم. اللهم اجعلنا من أهل القرآن الذین هم أهلک وخاصَّتک یا أرحم الراحمین. اللهم اجعل القرآن لنا شفیعًا… و دیگر دعاهایی از این دست که با آن جور در بیاید. 

اما دعایی که در بین مردم رواج یافته و با این شروع می‌شود: صدق الله العظیم الذی لم یزل علیمًا قدیرًا، صدق الله ومن أصدق من الله قیلاً، صدق الله العظیم، وبلَّغ رسولُه الکریم، ونحن على ما قال ربنا من الشاهدین، ولما أوجب وأنزل غیر جاحدین.. «الی آخر

این دعا هیچ اصلی ندارد و اجتناب از آن بهتر است مخصوصا که بین مردم شایع شده و برخی می‌پندارند سنت است و اگر کسی آن را ترک کند بر او اعتراض می‌کنند و می‌گویند که سنت را رعایت نکردی. 

بدون تردید آنچه که باید از آن امتناع کرد افزودن اندرزهایی مربوط به عذاب قبر و قیامت و صراط و جزا و حساب و بهشت و جهنم در قالب دعای ختم قرآن است زیرا بدون شک محل اندرز اینجا نیست بلکه این زیاده روی است که از آن منع شده است زیرا دعا را به موعظه و اندرز تبدیل می‌کند و شاید موجب ابطال نماز نیز بشود. 

بنابراین تفصیل در قضیه مسئله ختمة بهتر است و قول وسط بین منع کلی و رواداری مطلق است. 

در کل ظاهرا نباید در این باره سخت گرفت حتی کسانی که دعای ختم را در غیر و‌تر می‌خوانند یعنی در نماز دورکعتی می‌خوانند می‌گویند که پیامبر صلی الله علیه و سلم در نماز صبح قنوت خواند (بخاری و مسلم) که از وی چندین بار ثابت است و بلکه از وی غیر از نماز فجر در نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء نیز در روایات متعدد قنوت ثابت شده است (بخاری و مسلم) و آن‌ها می‌گویند که این هم نمونه آن است. هر چند در عبادت‌ها مجالی برای قیاس نیست بلکه مبنای آن‌ها نص و توقیفی است.